محشور در معاد چیست؟
حسین سابقی
معاد رکن عظیم اسلام:
سخن گفتن درباره عالمی که عود آدمی به سوی آن خواهد بود وعقل بشری را یارای درک همه جزئیات آن نباشد، کاری بس دشوار است هرچند مفسران دینی و حکیمان الهی ومتکلمان اسلامی در باب انجام شناسی و حیات اخروی تحقیقاتی را انجام داده وتلاشهای عالمانه ومحققانهای را در روشن نمودن آن مورد بحث قرار دادهاند اما کیفیت معاد که از اهم مباحث میباشد مورد اختلاف شدید بزرگان دینی است وحداقل 6 قول در این مسأله وجود دارد.
1- دیدگاه بعضی فلاسفه:
بسیاری از فیلسوفان یونانی حقیقت معاد را ثواب و عقاب روحانی میدانند و از آنجا که بشر تا در قید عالم ماده میباشد از درک لذات عقلانی عاجز است وتنها امور محسوس ومادی را میفهمد آن حقایق معقول را با زبان فهم او بیان کردهاند دلیل ایشان آن است که پس از مرگ بعد جسمانی انسان رها شده و آنچه باقی میماند بعد روحانی اوست، مُدرِک و مدرَک هر دو دارای تجرد تام هستند و هیچ گونه تعلق به جسم وعنصر نخواهند داشت.
برخی این قول را به ابو علی سینا نسبت میدهند در حالی که وی در الهیات شفا به صراحت میگوید:
ان المعاد منه ما هو منقول (مقبول) من الشرع ولا سبیل الی اثباته الا من طریق الشریعة و تصدیق خبر النبوه وهوالذی للبدن عنه البعث، وخیرات البدن و شرور معلومة لا یحتاج الی ان تعلم و قد بسطت الشریعة الحقه التی اتانا بها نبیناً و سیدنا ومولانا محمد(ص) حال السعادة والشقاوة التی بحسب البدن.
فارابی(329م) نیز در موضعی مشابه میگوید: اما المعاد فقد ورد به الشرع ونحن نتبع علی وفق ما امربه الشرع والنبی و هو تنقسم الی لذات عقلیه ولذات جسمیه( منتخباتی از آثار حکمای اسلامی 4/230).
صدرا در مورد موضع بو علی چنین میگوید: والظاهر من کتب الشیخ الرئیس انه لم ینکر المعاد الجسمانی و حاشاه عن ذلک الا انه لم یحصل بالبیان و البرهان فانه قال فی غیر موضع من کتبه: ان المعاد قسمان جسمانی و روحانی اما الجسمانی فقد اغنانا عن بیانه الشریعة الحقه التی اتی بما سیدنا و مولانا محمد(ص) اما الروحانی فنحن نشتغل ببیانه.(المبدأ والمعاد، ص403)
صدرالمتألهین دیدگاه فلاسفه را چنین مینویسد، اکثر الفلاسفه معتقدون بالمعاد الروحانی فقط دون الجسمانی و الجنة المزینة المحلّاة بانواع حلیّها وحللها و زنجبیلها و سلسبیلها کنایة عندهم عن ادراک المعقولات والوصول الی الحقائق العلمیه.(المبدأ و المعاد ص430).
نقد اصل این نظریه آن است که تجرد محض در انسان تحقق نمییابد وحتی در مورد انسان کامل باید توجه داشت که کمال روحانی در وجود آنها با بدن تنافی ندارد چرا که از نظر ارتقاء وجودی به درجه بالاتر راه پیدا کند کمالات مادون خود را جائز است و انسان کامل هم در جنت روحانی حضور دارد وهم در جنت جسمانی.
2- دیدگاه محدثان و ظاهر گرایان:
چیزی بنام روح مجرد وجود ندارد بلکه روح جسمی لطیف است که در بدن سریان دارد همانطور که آب در گل وجود دارد، بنابراین حقیقت انسان چیزی جز جسم نبوده و معاد او هم فقط جسمانی است، ایشان صریحاً گفتهاند: روح و بدن دو جسم مستقل از یکدیگر هستند و رابطه آن دو با همدیگر رابطه مجاورت دو جسم با همدیگر است همانند داخل شدن آتش یا نور محسوس در اجسام( میزان المطالب ص240 وتنبیهات حول المبدأ و المعاد ص345) وعالم آخرت نیز خود عالمی جسمانی محض است اگر چه اجسام آن از حیث لطافت قابل مقایسه با اجسام عالم دنیا نیستند(همان ص396) وعادت خدا بر این جاری شد که ترکیب جوهری در دنیا دوام نیابد بخلاف آخرت که عادت او بر باقی نهادن ترکیب آنها برای همیشه است. نتیجه آنکه معاد عود جسم لطیف (روح) به جسم کثیف (بدن) میباشد.
نقد: ادله تجرد نفس از جهت عقلی( ثبات شخصیت و هویت اصلی-من- علم حضوری نفس به خود و فراموشی بدن در شرائط خاص، تجزیه ناپذیر بودن نفس وفقدان اجزاء مقداری وخارجی) و نقلی (الله یتوفی الا نفس حین موتها، یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی و...) موجب بطلان این قول خواهد بود.
3- دیدگاه متکلمان شیعی:
معاد دو گونه میباشد روحانی و جسمانی ولی آن جسم که روح به آن تعلق میگیرد همین جسم عنصری مرکب میباشد که به قدرت الهی دوباره به هم پیوسته و ثواب و عقاب بر این بدن وارد خواهد شد.
این قول ادله نقلی زیادی اقامه کرده است که عبارت است از:
الف) آیات: قال من یحی العظام وهی رمیم قل یحییها الذی انشأها اول مره و هو بکل خلق علیم(یس).
ایحسب الانسان الن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه(قیامت/3و4) داستان عزیر نبی و ابراهیم(ع) (بقره/259و260) آیاتی که در آنها بعد از متلاشی شدن بدن وگم شدن ذرات از بازگشت دوباره با این بدن اعجاب و استبعاد شده است: ءاذا متنا وکنا تراباً ذلک رجع بعید قد علمنا ما تنقص الارض منهم وعندنا کتاب حفیظ(ق3و4) و... آیاتی که از بیرون آمدن مردگان از قبرها و رفتن به سوی پروردگار و حضور در قیامت یاد میکند: و نفخ فی الصور فاذاهم من الاجداث الی ربهم ینسلون قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا...(یس /51) ان الله یبعث من فی القبور(حج/7) و... آیاتی که بالفظ خروج و نشور از مردگان یاد میکند که منظور خروج از قبرهاست وزنده شدن از میان آن: کذلک نخرج الموتی( اعراف/57) کذلک النشور(فاطر/9) و...آیاتی که از اعضا و جوارح بدن و عذاب آنها یاد میکند: کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلوداً غیرها لیذوقوا العذاب(نساء/56) و... آیاتی که در آنها از احیای مجدد وزنده کردن مردگان یاد شده است: ان الذی احیاها لمُحی الموتی انه علی کل شیء قدیر(فصلت/39).
ب) روایات: علی(ع) در خطبه 109 نهج البلاغه میفرماید: واخرج من فیها فجدوهم بعداً خلاقهم و جمعهم بعد تفریقهم ثم میزهم لما یرید من مسائلتهم عن خفایا الاعمال وخبایاً الافعال. امام سجاد(ع) میفرماید: فتنبت جساد الخلائق کما ینبت اللحوم وقال اتی جبرئیل رسول الله فاخذه فاخرجه الی البقیع فانتهی به الی قبر فصوّت بصاحبه فقال قم باذن الله فخرج منه رجل... هکذا یحشرون یوم القیامه(بحار/7/39ح8).
ج) ادله عقلی: المادة و الصورة جز آن للجسم و معلوم است که تا همه اجزای مرکب نباشد مرکب تحقق نمییابد و مقتضای حکمت و وفاء به وعد و وعید عود کل وجود انسانی است. علاوه بر آنکه مشی وحیانی متکی بر تصدیق خبر صادق مصدَّق است و پس از ثبوت عصمت قبول سخن معصوم به حکم عقل ضروری است.
د) اجماع و ضرورت دین: علامه مجلسی میگوید: اعلم ان القول بالمعاد الجسمانی مما اتفق علیه جمیع المسلمین وهو من ضروریات الدین ومنکره خارج عن عداد المسلمین والآیات الکریمة فی ذلک نص لا یعقل تاءویلها والاخبار فیه متواترة لا یمکن ردها و لا الطعن فیها.
4- دیدگاه شیخ اشراق:
وی اولین کسی است که معاد جسمانی مثالی را مطرح نموده است او بدن اخروی را قالب مثالی میداند که تنها شکل و صورت انسان را داراست اما عنصر و جرم مادی ندارد نظیر صور رؤیائی این قالب مثالی نزولی است که قبل از تحقق مادی انسان در عالم عنصر همه انسانها صورت مثلی فطرت یا ذر موجود بودهاند و در آخرت به سوی همان قالب نخستین باز میگردند وهمان است که ثواب یا عقاب را درک میکند. روح انسان در عالم قیامت به عالم مثل معلقه(برزخ نزولی) وارد میشود که تعلق به جسم افلاک دارد و آثار خود را در آنجا بروز میدهد بنابراین معاد در آسمانها خواهد بود و انسانی که به کمال محض نرسد قیامتش در عالم افلاک بر قرار خواهد شد وبه تناسب درجه وجودی خود از ثواب یا عقاب بهرهمند خواهد گشت.
نقد: عالم مثل معلقه که در قوس نزول تحقق مییابد با عالم معاد تفاوت چشمگیری دارد چرا که عالم معاد تابع افعال اختیاری انسان میباشد و بهشت وجهنم بواسطه فعل اختیاری تحقق مییابد نه آنکه در افلاک وجود داشته باشد وانسان به آن افلاک وارد میشود علاوه برآنکه هسئت قدیم در باب افلاک باطل میباشد.
5-دیدگاه صدرایی:
معاد جسمانی مثالی است ولی مثال صعودی هر انسانی بر اساس افعال وصفات روحی خود در عالم مثال قالب و هیأتی متناسب با آنها خواهد داشت و حشر او در قیامت با این بدن است که با اراده و اختیار انسان ساخته شده است تبیین این دیدگاه مستلزم طرح مقدماتی است:
الف) ظواهر دینی بدون قرینه قطعی قابل تأویل و حمل بر خلاف ظاهر نیستند در عین حال بسیاری از ظواهر آیات و روایات هستند که به یقین ظهور آنها اراده نشده است با آیات تجسیم یا آیات ظاهر در جبر یا تفویض یا صدور گناه از پیامبران و امثال این موارد. در بحث«تحلیل وشناخت زبان دین» محققین میگویند: حقایق قدسی که ماوراء ادراک حسی بشر است در هنگام تفهیم وتفهم لباس مخصوص به تن نموده وبه صورت محسوس بیان میشود. نحن معاشر الانبیاء اُمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم.
بنابراین اختلاف اساسی آن است که عدهای ظهور آیات و روایاتی را در مورد جسم عنصری پذیرفتهاند اما صدرا به قرائن عقلی و نقلی آنها را تأویل میبرد که به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
ب) بزرگان فلاسفه خود اعتراف به محدودیت عقل و عدم توانایی وقوف بر حقایق الأشیاء مادی دارند چه برسد به امور معنوی و ماوراء حس مانند معاد. بوعلی میگوید: الوقوف علی حقائق الاشیاء لیس فی قدرة البشر ونحن لا نعرف من الاشیاء الا الخواص واللوازم والاعراض ولا نعرف الفصول المقومة لکل واحد منها الدالة علی حقیقته بل نعرف انها اشیاء لها خواص واعراض فاننا لا نعرف حقیقة الاول و لا النفس ولا الفلک و النار والهواء والماء والارض ولا نعرف ایضاً حقائق الاعراض(التعلیقات ص34).
صدرا در اسفار(7/118) مینویسد: اعلم ان افاضل البشر قاصرون عن ادراک حقائق الامور السماویة و و الارضیه علی وجهها و عن الاحاطة بدقائق الصنعة و عجائب الفطرة و آثار العنایة و الحکمة التی فیها بل الاکثرون عاجزون عن ادراک حقیقة النفس التی هی ذات الشخص و تفاصیل احوالها...فکیف یکون الاحاطة بما فی العالم الجسمانی و الروحانی ممکنه؟!
در اسفار ج9ص179 میگوید: فاکثر الفلاسفه و ان بلغوا جهدهم فی احوال المبدأ من التوحید و التنزیه فی الذات و الصفات و سلب النقائص و التغیرات فی الافعال و الآثار لکنهم قصرت الافکارهم عن درک منازل المعاد و مواقف الاشهاد لانهم لم یقتبسوا انوار الحکمة من مشکاة نبوه هذا النبی الختم علیه وعلی آله الصلوة الکبری و التقدیس الاشرف الاتم الاوفی.
د) باید توجه داشت که راه عقلی معصوم است گرچه افراد به خطا میروند لذا چنانچه صرف اختلاف فقهاء موجب ناامنی راه اجتهاد نمیشود اختلافات فلاسفه نیز موجب ناامنی راه فلسفی نیست بلکه تمسک به ظواهر قبل از فحص از مخصص لبی جایز نیست. مخصص لبی اگر متصل باشد یعنی قرینه عقلیه بدیهیه باشد که مطلب روشن است واگر نظری باشد باید ارزیابی شود.
علاوه بر این در باب اصول عقاید که مطلوب جزم واعتقاد قلبی است نمیتوان به اخبار آحاد استدلال کرد مگر محتّف به قرائن یقین آور باشند.
قرائن عقلی بر نظریه صدرائی:
1- حقیقت جهان آخرت از نظر وجودی در رتبه بالاتری از دنیا قرار دارد چرا که انسان وهمه موجودات بواسطه حرکت جوهری استکمالی مراحل پایین را طی نموده و به سوی مراحل بالاتر حرکت مینماید وپس از آنکه به عالم برتر راه یافت دیگر عقلاً قابل قبول نیست که احکام مرتبه فروتر در آنجا جاری باشد بنابراین التزام به جسم عنصری درآخرت مستلزم جریان حکم مرتبه نازله در مرتبه عالیه میباشد واین امر قبول نمیباشد چنانکه فرمود: وننشأکم فیما لا تعلمون.
2- لزوم تناسخ: تناسخ تعلق روح بالفعل به بدن بالقوه میباشد که لازمهاش اجتماع فعل و قوه در موضوع واحد است اگر روح در قیامت به بدن عنصری تازه مخلوق تعلق بگیرد باید در عین بالفعل بودن بالقوه نیز باشد چرا که رابطه روح و بدن رابطه صنعتگر و ابزار نیست بلکه روح تأثیر تدبیری در بدن دارد وحقیقت واحدی است که دو مرتبه دارد یکی روح و دیگری بدن. صدرا خود میگوید: روح طبق ملکات زشت و زیبایی که در دنیا تحصیل کرده قدرت دارد بدنی متناسب برای خود اختراع کند وبه آن صورت تجلی کند ایجاد چنین صورتی وتعلق به آن نیازمند به تقدم استعداد و تحقق رابطهای نیست زیرا آن صورت و جسم تابع روح و ظل آن بشمار میرود. روی این حساب شبهه تناسخ به معاد جسمانی بعقیده ما که همان جسم اختراعی است وارد نخواهد بود(اسفارج9).
3- عدم گنجایش زمین برای حشر نفوس چون انسانها غیر متناهی هستند و زمین متناهی، پس باید معتقد به صورت و جسم مثالی اختراعی شویم(البته از این اشکال پاسخ دادهاند که عالم حادث حقیقی و مسبوق به عدم است ونفوس انسانی غیر متناهی نمیباشد که در جای خود باید بررسی شود).
4- شبهه آکل و مأکول یا اتحاد مؤمن و کافر در عذاب و نعمت وبه تعبیری شبهه اعاده معدوم: متکلمین اکثراً پاسخ دادهاند که هر بدنی دارای جزء اصلی و اجزاء فضلیه است که برآن جزء اصلیه تحفظ شده که داخل بدن دیگری نشود ولا یجب اعادة فواضل المکلف. عدهای گفتهاند: اگر بدن آخر جزء بدن دیگری نشده باشد همان محشور میشود واگر جزء بدن دیگری شده باشد خداوند از مجموعه ابدان از زمان تولد تا فوت به اندازه تشکیل یک بدن حفاظت کرده وآن را محشور میکند و بقاء ماده به مدد الهی امری ممکن است.
اما صدرا میگوید: در معاد جسمانی شکل خاص یا هیأت ومقدار معینی لازم نیست که برگشت نماید بلکه شخص در یک شکل ویا هیأتی ظهور پیدا میکند که تشخص او همواره محفوظ وثابت است.
ملا هادی سبزواری در توضیح این امر میگوید: حق این است که در حشر جسمانی لازم نیست بدن دنیوی عود نماید و همه عوارض و اعمال وحرکات آن رجوع کند بلکه شخص باید همان شخص باشد که شناخته گردد یعنی در قیامت فرد آنگونه ظاهر شود که با شخصیت دنیوی او مطابق باشد« لو رأیته لقلت انه هو الذی کان فی الدنیا» شخصیت آدمی که نفس است باقی بوده و معدوم نمیگردد وجزء بدن دیگری هم نمیشود(اسرار الحکم ص343).
طبق نظریه صدرا معاد عبارتست از تجدد احوال و اوصاف و خصوصیات برای یک امر باقی ثابت بنام نفس(شواهد الربوبیه ص384).
قرائن نقلی نظریه صدرائی:
آیات و روایات:
1- آیاتی که قیامت را رجوع الی الله بعنوان یک تحول کلی و دگرگونی استکمالی در جهان مطرح میسازند مانند الی الله ترجع الامور، الی الله المصیر(البته اگر کسی معاد روحانی- جسمانی به معنای روح مجرد متعلق به جسم عنصری را بپذیرد اشکال فوق بر او وارد نخواهد بود).
2- یوم تبدیل الارض غیر الارض و السموات(ابراهیم/48) که غیریت زمین قیامت را نسبت به جسم عنصری دنیا میرساند در روایات است که زمینی که در آن معصیت نشده و شهادت میدهد ویا بعنوان نان مردم از آن تغذیه میکنند. با توجه به سایر ویژگیهایی که در روایات برای اجسام اخروی مطرح شده متوجه میشویم این غیریت حقیقی است نه صرفاً تغییر شرایط واوضاع. چنانکه بهشتیان اگر بخواهند از غرفههای یکدیگر خبر بگیرند احتیاج به نقل مکان و حرکت ندارند ونیز برای چیدن میوه و... در حالی که موجودات دنیوی مقدمات میخواهد تا محقق شوند، تدریجی الوجودند و استکمال وتبدیل دارند اما نظام آخرت کن فیکون است، حرکت وتدریج وزمان در کارنیست.
3- علی ان نبدل امثالکم و ننشأکم فیما لا تعلمون(واقعه/61) دلالت بر تعدد قیامت با دنیا و تفاوت خواص هر یک دارد ماهیةً.
4- آیات بهشت وجهنم با عنصری بودن سازش ندارند مثلاً: ان جهنم لمحیطة بالکافرین(عنکبوت/45) دلالت میکند که هم اینک دوزخ کفار را در بر گرفته است واگر مراد احاطه مادی جهنم عنصری باشد الان چنین احاطهای وجود ندارد در حالی که مشتق احاطه بالفعل را میرساند واگر مراد دوزخ مثالی باشد که بر وجود مادی افراد احاطه دارد آیه موید نظریه صدرائی خواهد بود و یا آیه«جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین» آل عمران/133 میرساند که جنت والنار مخلوق هستند و من انکر خلق الجنته و النار کذّب النبی از کنار هم قرار دادن این آیات با آیات ذیل به این فرمول میرسیم که: بهشت وجهنم = جزا = عمل= شکل دهنده شخصیت قیامتی آدمی هل تجزون الا ما کنتم تعملون(نحل.90) انما تجزون ما کنتم تعملون(تحریم/7).
اما القاسطون فکانوا لجهنم حطباً (جن/15) و قودهاالناس و الحجارة( بقره/24) ما یأکلون فی بطونهم الا النار بنابراین بهشت وجهنم چنین نیست که در یکی از اقالیم جغرافیایی کشف نشده باشد بلکه نظامی است اخروی(بقره/174) غیر نظام دنیوی که با شرائط دنیوی دیده نمیشود ونیاز به کشف غطاء دارد: لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید(ق/22) چنانچه آل فرعون« اغرقوا فادخلوا النار»هستند.نوح/25.
انسان جنت و نار آن عالم را شکل میدهد و بدنی که از ملکات نفسانی ساخته شده باشد بدن عنصری مادی نخواهد بود چنانکه امام صادق(ع) فرمود: ان الله یحشر الناس علی نیّاتهم یوم القیامة. که اشاره به تجسم اعمال دارد. در قضیه معراج نبی(ص) افراد را بصورت معذب مشاهده کردند که قالب مثالی انسان بوده است که بصور مختلف حیوانی محشور بودهاند.
نتیجه:
محدث وفقیه برای ماده اصطلاحی بیان نکردهاند و تعبیر به جسم میکنند و برای این جسم محشور آثار و خصوصیاتی اثبات میکنند که منطبق می شود بر همان جسم مثالی اختراعی که صدرا میگوید.
نکته بسیار مهم:
صدرا در بحث معاد دو نظریه دارد.
نظریه اول:
او همان است که در اسفار به تفصیل بر مبانی فلسفی خاص او بیان شده است واصول و مبانی یازده گانه آن عبارتست از:
1- اصالت وجود یعنی تحقق عینی ومنشأ اثر بودن وصف وجود است نه ماهیت.
2- تشخص وجود خاص: تشخص پدیدهها دست آورد وجود ویژه آنهاست واعراض لوازم شخصیتند نه از مقومات آن.
3- تشکیک وجود.
4- حرکت جوهری(استحاله در ذاتیات) لذا حرکت تکاملی یک نوع تا حد عبور به نوع دیگر ممکن است.
5- تحقق شیئیت شیء به صورت آن میباشد.
6- وحدت نفس با قوای خود.
7- تشخص بدن به نفس میباشد.
8- تجرد خیال.
9- قیام صدوری صور خیالی و ادراکی به نفس مانند قیام معلول به علت نه قیام اعراض بر نفس.
10- تحقق صور مقداری بدون نیاز به ماده بوسیله مبادی فاعلی.
11- اشتمال نفس ناطقه بر عوالم سه گانه بعنوان کون جامع.
صور طبیعی مادی.
صور ادراکی مجرد از ماده(خیال ومجردات برزخی ومثالی).
عقول و مفارقات.
اصل دوازدهم در زاد المسافر چنین آمده است.
12- مرگ طبیعی نه اختراعی از جهت تناهی قوا وضعف مبادی افعال جسمانی نیست بلکه از جهت استکمال نفس و وصول به غایات است و رسیدن به مرحله بی نیازی از بدن.
حاصل این نظریه چنین خواهد بود: آنچه در رستاخیز به صحنه میآید از نظر نفس وبدن عینی همین انسان دنیایی است زیرا در تشخص و بقا نفس مهم است نه ویژگی معینی از جسم که کوچک باشد یا بزرگ، مادی باشد یا مثالی.
نفوس کامل در تجرد تام هستند ومعاد شان روحانی است اما نفوس ناقص بدلیل نوعی تناسب و وابستگی به جسم، اجسام خود را با تخیل همراه خود خواهند داشت واین بدن، بدن آن نفس خواهد بود نه بدن مادی یا مثالی دیگر.
(البته در جای دیگر گفته است نفس ناطقه هرگز ا زجسم بطور مطلق مجرد نمیشود.مقدمه المبدا والمعاد ص33).
نظریه صدرا به تعبیر علامه رفیعی قزوینی چنین است:
نفس بعد از مفارقت از بدن عنصری همیشه خیال بدن دنیوی خود را مینماید چون قوه خیال در نفس بعد از موت باقی است و همین که خیال بدن خود را نمود بدنی مطابق بدن دنیوی از نفس صادر میشود ونفس با چنین بدنی که از قدرت خیال بر اختراع بدن فراهم شده است در معاد محشور خواهد شد و ثواب و عقاب او با همین بدن است.
در حقیقت در نزد این مرد بزرگ بدن اخروی به منزله سایه و پرتوی است از نفس(مجموعه رسائل و مقالات فلسفی ص83).
این جان و تنت که هست شمشیر و غلاف آن روز بود غلافش از جوهر تیغ.
این نظریه ملاصدرا مورد اشکال بزرگان بعد از او قرار گرفت از جمله:
1و2 آقا علی مدرس حکیم زنوزی( م1307ق) که نظریه وی خواهد آمد ونیز علامه رفیعی قزوینی که موافق اوست.
4- مرحوم محمد تقی آملی(م1391) در دررالفوائد 2/460 مینویسد: هذا غایة ما یمکن ان یقال فی هذه الطریقة و لکن الانصاف انه عین انحصار المعاد بالروحانی لکن بعبارة اخفی فانه بعد فرض کون شیئیه الشیء بصورته، وان صورة ذات النفس هو نفسه، وان المادة الدنیویه لمکان عدم مدخلیتها فی قوام الشیء لا تحشر، وان المحشر هو النفس، غایة الامر اما مع انشائها لبدن مثالی قائم بها قیاماً صدوریاً مجرداً عن المادة و لوازمها الا المقدار کما فی نفوس المتوسطین من اصحاب الیمین واما بدون ذلک ایضاً کما فی المقربین ولعمری ان هذا غیر مطابق مع ما نطق علیه الشرع المقدس.
4-امام خمینی(ره) میفرماید: ممکن نیست شیء به فعالیت خودش موجود شود زیرا مستلزم دورصریح باطل است واگر عبارتی از عبارات آخوند موهم این معنا باشد که نفس با فعالیت بدن خودش را ایجاد میکند از خطاهای لفظی است و فرضاً اگر آخوند و یا دیگران مصرّ بر این معنا باشند درست نبوده و به شدت مورد انکار ماست(تبیان دفتر 30 معاد ص88).
5- شهید مطهری نیز میگوید: امثال ملاصدرا گفتهاند معاد جسمانی است اما همه معاد جسمانی را بردهاند در داخل خود روح و عالم ارواح، یعنی گفتهاند این خصائص جسمانی در عالم ارواح وجود دارد...ما این را با مجموع آیات قرآن نمیتوانیم تطبیق کنیم با اینکه خیلی حرف خوبی است و آن را با دلایل علمی هم میشود تایید کرد ولی معاد قرآن را با این مطلب نمیشود توجیه کرد چون معاد قرآن روی تنها انسان نیست روی همه عالم است قرآن اساساً راجع به عالم ماده بحث میکند نه تنها انسان(مجموعه آثار 4/792).
6- دکتر یحیی یثربی در عیار نقد می نویسد: روش صدرا روشی التقاطی است ومقدماتی از قبیل اصالت وجود، وحدت وجود، تشکیک و اشتداد در وجود اصلاً فلسفی نمیباشد و عرفانی است. علاوه بر این جسم خیالی محصول و معلول نفس است و نمیتواند مشارک ومتمّم او باشد زیرا فرض رفع کاستی نفس با چیزی که معلول کمال خود اوست مستلزم تناقض است و روشن است که نیاز نفس به جسم برای رفع نواقص خویش وگذراندن مراحل تکامل است نه امری بی هدف.
در ضمن تجرد خیال با اشتغال آن به جزئیات و نقش پذیری از صور محسوس سازگار نیست،بنابراین به نظر میرسد تلاش صدرا متوجه اقناع افکار عمومی بوده میکوشد تا نتایج فلسفی را با مقبولات عامه وفق دهد.
نظریه دوم صدرا:
ثم اعلم ان اعادة النفس الی بدن مثل بدنها الذی کان لها فی الدنیا مخلوق من سنخ هذا البدن بعد مفارقتها عنه فی القیامه کما نطقت به الشریعة من نصوص التنزیل و روایات کثیره متفاخرة لاصحاب العصمة و الهدایة غیر قابلة للتاویل کقوله تعالی قال من یحی العظام و هی رمیم قل یحییها الذی انشأها اوّل مرة و هو بکل خلق علیم(یس/78و79) فاذاهم من الاجداث الی ربهم ینسلون(یس/51) ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه(قیامت 3 و 4) امر ممکن غیر مستحیل فوجب التصدیق بها لکونها من ضروریات الدین وانکارها کفرمبین و لا استبعاد فیها بل الاستبعاد والتعجب من تعلق النفس الیه من اول الامر اظهر من تعجب عوده الیه(شرح هدایة اثیریه ص381 و المبدأ و المعاد ص375).
ان وجود الجنه و النار و سائر احوال الآخرة علی الوجه الذی یفهم الجمهور و العوام و یصل الیه افهام الانام حق مطابق للواقع بحسب الاعقتاد به یقیناً و من انکر شیئاً منها فقد رکب شططاً و کان امره فرطاً ( المبدأ و المعاد ص413) 376 و 426.
انما الاعتقاد فی حشر الابدان یوم الجزاء هوان یبعث ابدان من القبور اذرآه احد کل واحد واحد منها یقول:
هذافلان بعینه وهذا فلان بعینه من غیر شک و ریب ویکون اعتقاده بانّ هذا فلان بعینه اعتقاداً صحیحاً مطابقاً لما هو الواقع لا ان یکون الابدان مُثُلاً و اشباهاً بلا اشخاص بل الابدان الانسانیه یجب ان یکون مما یصدق علیها ذوات الاناسی وحقائقها دون امثالهم واظلالها (المبدأ والمعاد ص 395).
ان کل قوة من القوی الانسانیه لها لذة وکمال یخصها والم ونقص یناسبها و بحسب ما کسبه او اکتسبه یلزم فی الطبیعة الجزاء الکامل للقوی کما قرره الحکماء من اثبات الغایات الطبیعیه لجمیع المبادی و القوی سواء کانت عالیه او مسافله، عقلیه او حسیة « فلکل وجهة هو مولیها» بقره/148-ومن ایقن بهذا ایقن بلزوم عود الکل و لم یشتبه علیه کفایه البعض وهذا مقتضی الحکمة و الوفاء بالوعد و الوعید و لزوم الجزاء علی ما یراه المحققون من الحکماء... وتقریر آیات قرآنیه کثیرة و احادیث نبویه غیر یسیرة بل متکاثرة متوافره فی هذا الباب بحیث لا مجال فیها للتاویل و لا مندوحة للعرف عن الظاهر والتحویل. (المبدأ و المعاد ص414)
در مورد این بیانات صدرا سه قضاوت شده است:
1- مرحوم آشتیانی(ره): مسلک ملاصدرا در شرح هدایه برخلاف مبانی خود در کتب مفصله و غیر مفصله عود روح به بدن دنیوی مرکب از اجزای بدن اصلی فاسد بعد از عروض موت و زوال حیات میباشد و آنرا بر طبق آیات قرآنیه و روایات وارده از طریق اهل بیت عصمت وطهارت میداند ... آیا در این مسأله متحیر است؟ آیا تقیه از ابناء عصر خود نموده است در حالتی که در آثار خود با صراحت هر چه تمامتر عقائد خویش را اظهار کرده است؟
(مقدمه المبدأ والمعاد ص48-51).
2- استاد محمد رضا حکیمی در« معاد جسمانی از دیدگاه حکمت متعالیه» مینویسد:
نظر این جانب این است که جناب صدرالمتالهین تقیه نکرده،تحیر نیز در خور شأن فیلسوفی از رده ملا صدرا نیست بلکه ایشان در موضوع بسیار مهم معاد جسمانی دو ایستار اتخاذ کرده و دو موضعگیری داشته است،ایستاری و موضعی فلسفی و ایستاری و موضعی وحیانی و نشان میدهد که با تحفظ بر ارزشهای فلسفه و بحث نظری باید در این گونه مسائل که به تصریح همه بزرگان عقل گرا، عقل از درک خصوصیات آن ناتوان است به آفاق فروق گستر وحی رو آورد واین حرکت تکاملی از دادههای عقل وکشف جزوی بشری ( فلسفه و عرفان) بسوی عقل وکشف کلی الهی وحیانی است. بنابراین کار صدرا توجه و تموّر است نه تقیه یا تحیر.
3- استاد جوادی آملی نظریه اول را ادق میداند و نظریه دوم را که همان نظریه محدثین است نظریه دقیق که منطبق بر ظواهر کتاب وسنت میباشد معرفی میکنند ولی به نظر نمیرسد که دو نظریه متناقض رابطهشان ادق و دقیق باشد فتامل.
(ر.ک بحثی درباره معاد جسمانی).
نظریه 6 دربارهی معاد جسمانی
آقا علی مدرس حکیم زنوری در سبیل الرشاد.
روح بعد از موت تعلق میگیرد به جسد مثالی برزخی تا زمانی که ماده عنصریه قابل ومستعد بشود برای زندگی ابدی پس از آنکه خاک عنصری در تحت تکامل طولانی طبیعی به حدی واصل شود که لیاقت ساختمان بدن اخروی را دارا گردد که معاد جسمانی ظهور یابد، آن وقت با همان بدن برزخی مثالی تعلق میگیرد به بدن خاکی و نباتیست اشکال نمود که لازم آید در آخرت روح دارای دو بدن باشد زیرا که این دو بدن در عرض هم نیستند بکه در طول هم هستند به این معنی که بدن برزخی مطابق ملکات و اخلاق روح است وبدن خاکی اخروی مطابق شکل و هیئت بدن برزخی است.
به عبارتی بدن اخروی همان بدن عنصری میباشد با این وصف که بواسطه حرکت جوهری در فاصله مرگ وقیامت تحول اشتدادی پیدا نموده وصلاحیت تعلق روح به آن را پیدا نموده است. بنابراین روح با فعلیتی که داراست به عالم ماده تنزل نمیکند بدن عنصری به سوی روح حرکت میکند.
ایشان به روایتی در بحار7/37 استناد میکند که امام صادق(ع) در مناظرهای فرمودند:
1- ان الروح حقیقة فی مکانها: در قیامت روح هرگز از مقام شامخ خود به عالم پائینتر تنازل نمیکند.
2- ان تراب الروحانین بمنزلة الذهب فی التراب ? اجزاء باقی مانده هرکس مخصوص خود اوست وبا هیچ چیز دیگری ترکیب نمیشود مانند طلا که به خاک تبدیل نمیشود.
3- فاذا کان حینی البعث مطرت الارض ف ?مراد همان حرکت جوهری وتکامل جهان داده به سوی فعلیت محضه و جهان آخرت میباشد.
4- فیجتمع تراب کل قالب فینتقل باذن الله تعالی الی حیث الروح? بدن اخروی به سوی روح حرکت میکند و این حرکت همان اشتداد وجودی وتکامل یافتنی بدن اخروی میباشد.
به نظر حقیر این مذهب حق و مطابق ظاهر شرع و قواعد عقلیه میباشد.
والسلام علی من اتبع الهدی.
منابع:
1-الهیات، تقریرات درس استاد زمانی مبحث معاد.
2- معاد جسمانی از دیدگاه حکمت متعالیه- محمد رضا حکیمی.
3- بحثی درباره معاد جسمانی- مناظرهای میان استاد سیدان واستاد جوادی آملی.
4- معاد- تقریرات درس استاد سید جعفر سیدان- جعفر فاضل.
5- عیار نقد ج2- سید یحیی یثربی.
6- مقالات موجود در معاد در حکمت متعالیه همایش ملاصدرا وحکمت متعالیه.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |